به نام او، به یاد او، برای او
واژه شناسی ولایت
سخن از مهدويت، بدون توجه به جايگاه و تاريخ امامت، ناتمام است و همين طور سخن از امامت بدون توجه به مهمترين شاخصة امام (ولايت) ناتمام است؛ بنابراين، بازخواني مباني انديشة مهدويت بايد از امامشناسي و ولايتشناسي آغاز شود .
نگاه رسمي اهل سنت به ويژه سلفيه، اهل حديث و اشاعره به امام وامامت يك نگاه زميني است. از ديد آنان، امامت، يك مقام و منصب اعتباري است كه تمام شؤون و فلسفة آن در رهبري ظاهري حكومت سياسي خلاصه ميشود. معتزله، ديگر فرقة كلامي جهان اهل سنت با اين كه با گروههاي پيشين درمباحث كلامي تفاوتهاي جوهري دارد، در بحث امامت و شؤون آن، همان ديد گاه سنتي ديگر فرقههاي اهل سنت را برگزيدهاست. معتزليها كه با ديد گاه باز عقلي به تبيين صفات وآموزههاي اسلام پرداختهاند، درساية پذيرش حسن و قبح عقلي انسان را موجود مختار و انجام لطف را بر خداوند واجب ميدانند؛ ولي با يك تغيير جهت ناگهاني نصب امام را از جانب خداوند لطف نميدانند. ميتوان گفت اين تغيير جهت، مهمترين عامل جدايي عقيدتي معتزله از مشرب اماميه است.
در منابع كلامي شيعه كه مقارن با منابع كلامي اهل سنت نگارش يافته است، به بُعد دنيايي و حكومتي امام بسيار توجه شده است. هرچند ديگر ابعاد وجودي امام طرح شده است، اين توجه، كامل و مشروح نيست. از نظرقرآن، پيامبر ونمايندة خدا، داراي شئوون و وظايفي است؛ مانند مقام خليفة اللهي در زمين، مقام امامت و پيشوايي بشريت،دريافت وحي و شريعت؛ مقام ابلاغ آن به بشر، مقام تبيين وتفسير معصومانة وحي، بيان احكام موضوعات و پاسخ به پرسشهاي امت، (مرجعيت ديني) و شأن ولايت و تصرف كه در قالب الگوي مردمان، سرپرستي و حكومت، تزكيه و تعليم و ارشاد مردمانو تصرف در امور ظهور و بروز مييابد.
در پرتو خاتميت رسول اكرم صلي الله عليه و آله دو شأن و وظيفه ـ دريافت و ابلاغ وحي ـ به اتمام رسيده است؛ يعني ديگر حجت و خليفة الهي در قالب نبي و رسول نخواهد آمد؛ بلكه پيشوا و حجت الهي با ديگر مقامات خليفةاللهي، رهبري بشر را در جهان هستي عهدهدار ميشود؛ چون:
اولاً . انسانهاي امروز، از انسانهاي عصر انبيا امتياز ويژهاي ندارند، تا اين امتياز جانشين اين موهبت الهي باشد و عناصرعقل و فطرت و اميال حيواني در همه يكسان بوده و هست.
ثانياً. شيطان و ابليس بيروني و ظاهري، مانند شيطان دروني (نفس اماره) همچنان حضور دارد و به اغواي مردمان ميپردازد.
ثالثاً. سنت ابتلا و آزمايش الهي استمرار دارد و شامل انسانهاي عصر پس از انبيا هم ميشود؛ پس برابر آنان، حجت ظاهري الهي لازم است.
رابعاً.قرآن از پايان سلسلة خلفا و پيشوايان و امامان الهي سخن نميگويد؛ بلكه از استمرار آن، ميان صالحان خبر می دهد.
این اوصاف و وظايف (ولايت) است ـ چنانكه از آيات مذكور به دست ميآيد و در ادامه بيشتر روشن ميشود ـ كه حد مشترك ميان همة اولياي الهي است، خواه پيامبر باشند يا صرفاً امام باشند؛ از همين روي بحث ولايت در اين نوشتار شامل ولايت انبيا و امامان عليهم السلام است كه در عصر حاضر، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وارث اين مقام و ولي دوران است.
ازحيث معناي لغوي و اصطلاحي، كمتر واژهاي همانند ولايت داراي گسترة معنايي است؛ چون اوج معناي آن، ويژة حق تعالي است و مراتب نازلة آن، شامل حال همة مؤمنان است و مرتبة عاليتر آن، به نبي و امام مربوط ميشود.
كلمات (ولا)، (ولايت)، (وليّ)، (والي)، (مولي) و (أولي) ازريشة (و ل ي) است. (وليّ)درمتون لغوي به معناي قرب و نزديكي، باران بهاري كه پس از باران معروف به (وسمي) ميآيد و موجب سرسبزي ميشود و نيز به معناي حاصل شدن دوم بعد از اول، آمده است.
(وليّ) و (مولا) به معناي دوست نيز به همان معناي قرب و نزديكي بر ميگردد؛ چون محب و محبوب همواره قرب و نزديكي مادي يا معنوي دارند؛ چنانكه ابن فارس ميگويد: (والباب كلّه راجع الي القرب).
طريحي نيز ميگويد: (انّ أولي الناس بابراهيم يعني أحقّهم به و أقربهم منه).
نتيجه
از سخن اهل فن، دو نكته نتيجه ميشود: يكي اين كه معناي قرب و نزديكي، معناي جوهري ولايت ولي است و ديگر اين كه اين قرب و نزديكي، تنها شامل نزديكي فيزيكي، مادي و مكاني نميشود؛ بلكه مطلق وعام است وشامل قرابتهاي معنوي نيز ميشود.
قرابت، محبت، امارت و سلطنت، معاني لغوي ولايت است كه همة اين موارد به معناي اصطلاحي بسيار نزديك است. مجمع البحرين براي ولايت معنايي ذكر ميكند كه كاملاً در مقام تطبيق است؛ ولايت به معناي محبت اهل بيت و تبعيت و تأسّي به آنها در اعمال و اخلاق است.
علامه طباطبايي، ضمن حفظ معناي قرب در لغت ولايت، امارت و تصرف را نيز از دل آن استنباط ميكند:
فالمحصل من معني الولاية في موارد استعمالها هو نحو من القرب يوجب نوعاً من حق التصرف و مالكية التدبير.
علامه ميافزايد كه نخست (ولايت) در قرب و نزديكيهاي زماني و مكاني به كار ميرفته و سپس در نزديكي معنوي، استعمال شده است। لازمه قرب و ولايت بين دو موجود، اين است كه ولي دربارة متولي خود، صاحب شؤون و تصرفاتي است كه ديگران ندارند؛ مانند ولي ميت و ولي صغير। خداوند، ولي مؤمنان است، يعني امور دنيايي و اخروي عباد خود را تدبير و سرپرستي ميكند. علامه در ادامه مواردي از ولايت تكويني و تشريعي خداوند را يادآور می شود.قرآن و روايات نيز به اين معنا استعمال شده است.
ولايت به معناي نصرت و ياري نيز به كار ميرود ازآنجا كه در قرآن، ولي به معناي مالكيت تصرف و سرپرستي با معاني نصرت، كنار هم استعمال شده است، معلوم ميشود نصرت و ياري تنها معناي ولي و ولايت نيست:
(والله اعلم بأعدائكم وكفي بالله وليا وكفي بالله نصيرا).
ميتوان گفت: نصرت و ياريرساني، از تبعات ولايت است؛ چون تا قدرت و جواز تصرف نباشد، ياري رساني بيموضوع است.
مولي كه مصدر ميمي(ولي) است؛ مانند ولي داراي معاني گوناگوني است كه بارزترين آنها سرپرستي و تصرف در امور است: (ذلك بان الله مولي الذين آمنوا وانّ الكافرين لامولي لهم).
سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله در معرفي امام علي عليه السلام به همين معنا است؛ (من كنت مولاه فهذا علي مولاه).
ماهيت ولايت
ازتعاريفي كه براي ولي و ولايت متكلمان وعارفان آوردهاند، چهار شأن و مقام براي ولي به دست ميآيد:
1. علم و معرفت عالي؛
2. طاعت و تبعيت عالي از خدا؛
3. انجام برخي تصرفات؛ 4. قرب و نزديكي ويژه باخدا.
برهمين اساس تعاريف وارده (دربارة ولايت) ناظر به يك يا چند شأن ميباشد:
(عبارة عن العرفان بالله وصفاته و قرب منه زلفي وكرامة).
(هي القربة والتصرف، مرتبة عالية لخواص المومنين المقربين في الحضرة الصمدية تحصل بالمواظبة علي الطاعات و الاجتناب عن السيئات).
(الولي من كان متحقّقاً بتدبيركم و القيام باموركم و تجب طاعته عليكم).
(ولي را دو معنا است: يكي متصرف دوم دوست و ناصر).
((الولي) هو العارف بالله وصفاته المواظب علي الطاعات المجتنب عن المعاصي).
سيد حيدر آملي ميگويد:
الولاية هي التصرف في الخلق بالحق علي ما هم مأمورون به من حيث الباطن والالهام دون الوحي، لانهم متصرفون فيهم به لا بأنفسهم.
نتيجه نهايي
(عبارة عن العرفان بالله وصفاته و قرب منه زلفي وكرامة).
(هي القربة والتصرف، مرتبة عالية لخواص المومنين المقربين في الحضرة الصمدية تحصل بالمواظبة علي الطاعات و الاجتناب عن السيئات).
(الولي من كان متحقّقاً بتدبيركم و القيام باموركم و تجب طاعته عليكم).
(ولي را دو معنا است: يكي متصرف دوم دوست و ناصر).
((الولي) هو العارف بالله وصفاته المواظب علي الطاعات المجتنب عن المعاصي).
سيد حيدر آملي ميگويد:
الولاية هي التصرف في الخلق بالحق علي ما هم مأمورون به من حيث الباطن والالهام دون الوحي، لانهم متصرفون فيهم به لا بأنفسهم.
نتيجه نهايي
معاني دوستي، نزديكي، سرپرستي و تصرف، از واژههاي ولي، مولاو ولايت به دست آمد كه در بحث ولايت امام، همين معاني مراد است و ميتوان گفت: مراد اصطلاحي با معاني لغوي همخواني دارند و اين حقيقت، در بررسي ماهيت ولايت روشن شد؛ بنابراين مقصود از جنبة ولايتي امام، يعني تصرفات خاص در عالم كه به سبب قرب و نزديكي او به خدا و به اذن خدا اين مقام را دريافت كرده است. لازمة چنين جايگاهي، سرپرستي نظام اجتماعي و تشريعي جامعه نيز هست.
منبع: مجله انتظار موعود
مديرمسئول: حجتالاسلام والمسلمين محسن قرائتي
0 نظرات:
» نظر شما؟