شعر انتظار

به نام او، به یاد او، برای او

ما معتقديم كه عشق سرخواهد زد **** بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد

سوگند به هر چهار آيه نور **** سوگند به زخمهاي سر شار غرور

آخرشب سرد ما سحر مي گردد**** آشوب جهان فتنه سر مي گردد

چشمان زمين ز عشق تر مي گردد ****مهدي به ميان شيعه بر مي گردد

تفسير بلند ذوالفقار است اين مرد ****انگار بهار در بهار است اين مرد

با تيغ حسين در نيام آمده است ****انگار علي به انتقام آمده است

اي سيد سبز پوش من يا مولا ****اي مرد علم به دوش من يا مولا

برگرد هنوز بي قرارت هستند**** يك عده عجب در انتظارت هستند

آن مرد كه بوي سبز باران مي داد**** آن پير كه روح بر جماران مي داد

مي گفت كه عاقبت كسي مي آيد**** از نسل علي دادرسي مي آيد

اما تو نيامدي بهارانم رفت**** افسوس دگر پير جمارانم رفت

طفلان نجيب بيشه ها شير شدند**** مردان غريب جبهه ها پير شدند

يك عده به ذكر توبه تطهير شدند**** يك عده ز دوريت زمين گير شدند

برگرد كه بر بهارمان مي خندند**** يك عده به انتظارمان مي خندند

دستان سياهي كه به خون آلوده است**** گويند كه انتظارتان بيهوده است

افسوس كسي نيست بيا داد برس **** اي صاحب ذوالفقار به فرياد برس

امواج دلت آبي درياي غريب ****غربت كده ات كجاست مولاي غريب

غربت كده اي كه بوي دريا دارد**** صد خاطره از غربت زهرا دارد

برگرد علي چشم به راه است هنوز**** اسرار دلش در دل چاه است هنوز

آن چاه پراز ستاره را پيدا كن ****آن سينه پاره پاره را پيدا كن

برگرد كه بر بهارمان مي خندند**** يك عده به انتظارمان مي خندند

1 نظرات:

سلام...
شعر بسیار زیبایی بود...
امیدوارم اجازه این رو داشته باشم تا در وبلاگم ازش استفاده کنم....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....

» نظر شما؟

Designed by Leila Rasouli - Updated to New Blogger by: Blogger Team